بیاد
علی اکبر
شالگونی
و
نامیرائی
زندگی اش
انتظارش
می رفت، درست
مانند عصر یکشنبه
ها و چهار
شنبه ها، که
بلند گوی
زندان نام
قربانیان ضیافت
آن شب را
اعلام میکرد.
فضای کوچک
اطاق پر می شد
از "بدرود" و
ما به
آخرین شتاب
زدگی چشم می
دوختیم که دور
میشد، دور، و
دری که بسته می
شد. ما می ماندیم
با نامها،
خاطرها و تصویر
شتک زده خون
بر دیوار....... و
رگه هائی از
روشنائی امید
که از لبانی می
ترواید.
حال در
فضای تلخ تبعید،
گرچه نمی خواهیم
نامی از مرگ
کسی به گوش آید،
اما چاره ای نیست
و گوش دوباره بشنود
صدای
ناقوس شوم را
که می
نوازد: اکبر
هم رفت، پرواز
کرد با رویأ
هایش. اما دست
مرگ کوتاهست
در برابر نامیرائی
نامی که تکه
پاره های زندگی
ما را لبریز
از عشق و امید
و به دمیدن سپیده
در پس این شب
تار. از این رو
اکبر شالگونی
در مقاومت و
مبارزه همگی
ما حضوری
جاودانه
خواهد داشت.
ما
دوستان و
زندانیان سیاسی
سابق از مرگ
رفیق اکبر
اندوهناکیم و
باورمان نیست
به میرائی
زندگی اش و
خود را میراث
دار امید ها و
آرمانهای او
قلمداد می کنیم
و بر پاسداری
از آنها
پای می فشاریم.
ما ضمن
تسلیت به
نسترن و شهره
و خانواده ی
شالگونی یاد
او را گرامی میداریم.
مریم
الوندی- هادی
امینیان- منیره
برادران-
شهناز بیات -
گلرخ جهانگیری-
پروانه حاجیلو-
ایراندخت رضا
زاده- پروین ریاحی-
آرش ریاحی- حبیب
ریاحی- تقی
روز به- بهروز
سورن- سعید
شجاعی- حبیب
شمرانی- جمشید
صفاپور- اختر
فاضلی- حسین
فرودس- ستاره
عباسی- ناهید
مجاهد- محمود
معمارنژاد- ایرج
مصداقی- مریم
نوری